مهدی قرآنی | شهرآرانیوز؛
زمانی که داشت با مرد همسایه حرف میزد، مأموران پلیس سر رسیده و او را در مقابل چشمان پیرمرد دستگیر کردند. یکی از مأموران به مرد همسایه گفت: «چه چیز میخواست از شما؟» پیرمرد که حسابی جا خورده بود، در حالی که از مرد جوان چشم بر نمیداشت، بدون اینکه به مأمور پلیس نگاه کند گفت: «قابلمه. برای مجلس ترحیم مرد همسایه!»
مأموران متهم را سوار خودرو پلیس کردند و از محل بردند. پیرمرد مانده بود و قابلمه بزرگی که قرار بود از غذای مجلس ترحیم همسایه پُر شود.
قرار بود برایشان ناهار بیاورد. مرد همسایه که خانواده شلوغی دارد از میان قابلمهها بزرگ ترینش را جدا کرد و به او داد. ساعت از نیمه روز گذشت و بساط ناهار به جای پلو با مرغ، چند عدد تخم مرغ نیمرو شدهای بود که داخل تابه رویی نیم بند شده بودند. ناهار گذشت و کم کم آواز شام از زبان زن همسایه سر داده شد. نه خبری از قابلمه بود و نه پلو مرغ مجلس همسایه. بیرون که آمد همسایههای دیگر را دید که آنها هم منتظر غذای مجلس همسایه بودند. نه خبری از مرد جوان بود و نه اثری از قابلمه هایشان.
پسر جوان همین که در حیاط را باز کرد، با تعداد زیادی از همسایگان روبه رو شد. برای دقایقی کوتاه هیچ کس حرفی نمیزد. یکی از بزرگ ترها به پسر همسایه سلام کرد و به او تسلیت گفت. پسرک سرش داشت شاخ درمی آورد. چند گام بیرون گذاشت و به سمت چپ و بعد هم به سمت کوچه نگاهی انداخت.
از مرد همسایه پرسید: «تسلیت برای چه چیز؟» تا فهمید پدرش فوت شده است با تعجب به داخل حیات برگشت و در را نیمه باز گذاشت. صدایش کمی ضعیف به گوش میرسید انگار که داخل اتاق رفته باشد گفت: «همسایهها در خانه جمع شده اند و میگویند تو مردی»
زمانی طول نکشید که صدای لخ لخ دمپایی که روی موزاییکهای سرد حیاط کشیده میشد، تو أم با چند سرفه شنیده شد. همسایگان همه منتظر بودند تا ببیند این سناریو آخرش به کجا ختم میشود. مردی که صبح خبر مرگش را شنیده بودند در چهارچوب حیاط ایستاده بود.
از زمانی که مأموران دستگیرش کرده بودند به شدت نسخ سیگار بود. دائما خودش را جمع میکرد. گاهی به یک نقطه خیره میشد و انگار که در حال یوگا باشد، تکان نمیخورد. پلک هایش نیمه باز بودند و حرکت هایش هم کند بود. میگفت چند سالی است که معتاد است. خودش نمیدانست که چگونه این فکر به ذهنش رسیده، اما برای تأمین بساط موادش آن را عملی کرده است.
مرگ یکی از اهالی محل را دست آویزی قرار میداد تا بتواند همسایگان را با شگردی جدید تلکه کند. شگردی که عنصر تشکیل دهنده آن اعتماد، وسوسه و غذای گرم بود.
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته در تشریح پرونده سرقتی عجیب در یکی از محلات منطقه توس گفت: اواخر هفته گذشته افرادی به کلانتری معراج مراجعه کردند و مدعی شدند فردی به بهانه فوت ساختگی همسایه آن ها، قابلمههای این افراد را سرقت کرده است.
سرهنگ حسین دهقانپور ادامه داد: ماجرای پرونده تشکیل شده در دایره تجسس کلانتری معراج از این قرار بود که متهم به چند خانه در یکی از خیابانهای منطقه توس مراجعه میکند و مدعی میشود یکی از همسایگان به تازگی فوت شده است. او که خود را یکی از بستگان نزدیک مرحوم معرفی کرده بیان میکند به دلیل کرونا از برگزاری مجلس ترحیم معذور هستند و برای همین قرار است که غذای مجلس را به صورت بیرون بر میان همسایگان آن مرحوم پخش کنند.
مال باختگان نیز برای دریافت غذا قابلمههای خود را به متهم تحویل میدهند. سارق این پرونده برای اینکه همسایگان به او شک نکنند در یک کاغذ مشخصات و تعداد نفرات آنها را مینویسد و بر روی قابلمه میچسباند. یک روز از این ماجرا میگذرد و همسایگان به سراغ نشانی خانه همسایه مرحوم شده میروند و در کمال ناباوری او را زنده میبینند.
به گفته این مقام ارشد انتظامی مشهد، مأموران دایره تجسس کلانتری معراج متهم را که مردی ۳۰ ساله است شامگاه پنجشنبه در حالی که در خیابان زمان بولوار توس مشغول گرفتن یک قابلمه بزرگ از مردی سال خورده بود دستگیر کردند.
سرهنگ دهقانپور ادامه داد: متهم در بازجوییهای پلیسی تاکنون به سرقت ۲۰ قابلمه از ۱۳ شهروند اعتراف کرده است. این فرد معترف شده است که قابلمهها را برای تأمین هزینه مواد مخدرش به چند مال خر اموال مسروقه فروخته است. متهم پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی روانه دادسرا شدهاست.